
فرسودگی هیجانی

نویسنده:مریم نیکوبخت/کارشناس ارشد روانشناسی
فرسودگی هیجانی؛ خستگی خاموشی که باید جدی گرفته شود
گاهی احساس میکنیم چیزی درونمان فرو ریخته و برایمان هیچ انرژیای باقی نمانده است. در این حالت حوصله و انگیزهای برای انجام کارهای روزمره و بودن در کنار خانواده نداریم. این حالت همان فرسودگی هیجانی (Emotional Burnout) است. نوعی خستگی عاطفی عمیق که آرام و بیصدا پیش میآید و تأثیری جدی بر سلامت روان، روابط و کیفیت کلی زندگی میگذارد. شناخت و مدیریت آن، نخستین قدم برای بازسازی انرژی و بازگشت به آرامش است.
فرسودگی هیجانی چیست و چرا باید به آن توجه کنیم؟
فرسودگی هیجان حالتی است که در آن فرد از نظر روانی و احساسی تهی میشود. این وضعیت معمولاً نتیجه قرار گرفتن در معرض استرس مزمن در محیط کار، خانه یا در روابط بینفردی است. ادامهی این شرایط میتواند سلامت روان را بهشدت تحت تأثیر قرار دهد و رضایت کلی از زندگی را کاهش دهد.
یک کارمند خدمات اجتماعی را در نظر بگیرید که بهطور مداوم با مسائل دیگران سروکار دارد. این فرد ممکن است پس از چند ماه احساس بیانگیزگی و بیتفاوتی پیدا کند.
نشانههای هشداردهنده فرسودگی هیجانی
علائمی مانند خستگی دائمی، کاهش تمرکز، بیعلاقگی به فعالیتهای روزمره، اختلال خواب و بیتفاوتی به اطراف، همگی نشانههای فرسودگی هیجانی هستند. در صورتی که این علائم نادیده گرفته شوند، میتوانند به افسردگی یا اختلالات جدیتر روانی تبدیل شوند.
بهعنوان مثال، فردی که قبلاً عاشق کتاب خواندن بوده ولی حالا حتی حوصله باز کردن یک صفحه کتاب را ندارد و شبها از شدت فکر خوابش نمیبرد.
تأثیر فرسودگی هیجانی بر روابط میانفردی
فرسودگی هیجانی باعث کاهش ظرفیت همدلی و صبوری میشود و این مسأله روابط را مختل میکند. فردی که خسته از درون است، اغلب نمیتواند به درستی به دیگران گوش دهد یا درک کند. به همین دلیل، این حالت میتواند به کاهش ارتباط مؤثر و افزایش تنش در روابط اجتماعی منجر شود.
زنی را تصور کنید که پس از ساعات کاری طاقتفرسا به خانه برمیگردد. این فرد دیگر حوصلهی گفتوگو با همسرش را ندارد و بهتدریج فاصله عاطفی ایجاد میشود.
تأثیر فرسودگی هیجانی بر فرزندپروری
والدینی که دچار فرسودگی هیجانی هستند، غالباً نمیتوانند حضور فعال و عاطفی در کنار فرزندان داشته باشند. این عدم حضور روانی باعث میشود کودکان دچار احساس طرد، اضطراب یا سردرگمی عاطفی شوند که آثار بلندمدتی بر رشد روانی آنان دارد.
فرض کنید یک پدر هنگام بازی کودک، دائماً با گوشی مشغول است و واکنشی نشان نمیدهد. در این حالت ارتباط مؤثر با فرزند را از دست میدهد.
محیط کار و فرسودگی هیجانی
فشار کاری، نبود کنترل، تعارض نقشها یا فقدان قدردانی، از عوامل مهم فرسودگی هیجانی در محیط کار هستند. این وضعیت باعث کاهش بهرهوری، افزایش غیبت و نارضایتی شغلی میشود که بر سلامت روان و روابط خانوادگی نیز تأثیرگذار است.
کارمندی که دائم اضافهکاری میکند ولی هیچگاه تشویق نمیشود، دچار بیانگیزگی شغلی شده و حتی در خانه هم خسته و عصبی است.
تأثیر حمایت اجتماعی در پیشگیری از فرسودگی
داشتن شبکه حمایتی قوی از دوستان، خانواده یا حتی همکاران، میتواند مانع از شدت یافتن فرسودگی هیجانی شود. افرادی که ارتباطات سالم دارند، تابآوری بیشتری در برابر فشارهای روزمره از خود نشان میدهند.
زنی را تصور کنید که هر هفته با گروهی از دوستانش پیادهروی میکند. این فرد حس تعلق بیشتری دارد و راحتتر با فشارهای کاری کنار میآید.
آموزش مهارتهای زندگی برای کاهش فرسودگی هیجانی
یادگیری مهارتهایی مانند مدیریت استرس، ارتباط مؤثر، نه گفتن و اولویتبندی وظایف، ابزارهای عملی برای جلوگیری از خستگی هیجانی هستند. آموزش، آگاهی و تمرین مداوم میتوانند کیفیت زندگی را بهطور چشمگیری افزایش دهند.
مردی که در یک کارگاه آموزش مدیریت زمان شرکت کرده، حالا وظایفش را بهتر تنظیم میکند و وقت بیشتری برای خانواده دارد.
تفاوت فرسودگی هیجانی با افسردگی و اضطراب
فرسودگی هیجانی (Emotional Burnout) با افسردگی (Depression) و اضطراب (Anxiety) شباهتهای زیادی دارد، اما تفاوتهای مهمی هم میان آنها دیده میشود. فرسودگی هیجانی بیشتر در اثر فشارهای محیطی و طولانیمدت بروز میکند، در حالیکه افسردگی یک اختلال روانی فراگیر است که با احساس ناامیدی و بیارزشی همراه است. افراد مبتلا به اضطراب معمولاً پیشبینیهای منفی از آینده دارند و درگیر افکار وسواسی میشوند، اما کسانی که دچار فرسودگی هیجانی هستند، بیشتر احساس خستگی روانی، بیحسی هیجانی و بیتفاوتی نسبت به امور تجربه میکنند. این تفکیک میتواند به تشخیص بهتر و انتخاب راهکار مناسب کمک کند.
فردی را در نظر بگیرید که سالها در یک محیط پرتنش کار کرده، احساس میکند دیگر هیچ انرژیای برای کار یا تعامل با دیگران ندارد، اما هنوز علائم کلاسیک افسردگی مانند گریه مداوم یا اختلال اشتها را ندارد.
نقش تغذیه و سبک زندگی در فرسودگی هیجانی
سبک زندگی ناسالم و تغذیه نامناسب میتواند نقش مهمی در تشدید فرسودگی هیجانی داشته باشد. رژیمهای غذایی پر از قند و کافئین، کمخوابی و نداشتن فعالیت بدنی منظم، توان روانی را کاهش داده و واکنش بدن به استرس را ضعیف میکند. در مقابل، مصرف غذاهای غنی از امگا-۳، خواب کافی، نوشیدن آب و ورزش روزانه مانند پیادهروی یا یوگا، باعث بهبود خلقوخو و کاهش نشانههای فرسودگی میشود.
فردی که دچار فرسودگی روانی شده است میتواند با حذف نوشیدنیهای انرژیزا و اضافه کردن خواب منظم شبانه و پیادهروی نیمساعته در روز، سطح انرژی روانی خود را بازسازی کند.
رابطه سبک دلبستگی با فرسودگی هیجانی
سبک دلبستگی (Attachment Style) افراد میتواند زمینهساز یا محافظ در برابر فرسودگی هیجانی باشد. افرادی با دلبستگی ایمن (Secure Attachment) معمولاً حمایت اجتماعی بهتری دارند و در شرایط استرسزا راحتتر درخواست کمک میکنند. در مقابل، کسانی با سبک دلبستگی اجتنابی یا ناایمن، معمولاً تمایل به پنهانسازی احساسات دارند و حمایت کافی دریافت نمیکنند.
برای مثال زنی با سبک دلبستگی اجتنابی (Avoidant Attachment) که همیشه در محل کار فشار را به تنهایی تحمل میکند، پس از شرکت در جلسات مشاوره گروهی، میتواند روابط کاری سالمتری ایجاد کرده و سطح فرسودگیاش را کاهش دهد.
رابطه فرسودگی هیجانی با سلامت روان و کیفیت زندگی
فرسودگی هیجانی نهتنها یک مشکل احساسی زودگذر نیست، بلکه مستقیماً با سلامت روان (Mental Health) و کیفیت زندگی
(Quality of Life) فرد در ارتباط است. افرادی که دچار فرسودگی هیجانی میشوند، اغلب از اضطراب، بیحوصلگی، ناامیدی و کاهش سطح انرژی روانی رنج میبرند. این حالت بر نگاه فرد به زندگی، سطح شادی، انگیزه، و توانایی او برای لذت بردن از ارتباطات و فعالیتهای روزمره تأثیر منفی میگذارد. کاهش سلامت روانی بهمعنای افت عملکرد شغلی، تضعیف روابط عاطفی و ناتوانی در تصمیمگیریهای منطقی است.
برای مثال، فردی که دچار فرسودگی هیجانی است، ممکن است حتی در تصمیمات ساده روزمره مانند انتخاب وعده غذایی دچار سردرگمی و بیمیلی شود. چنین وضعیتی، بهمرور رضایت او از زندگی را کاهش میدهد و چرخهای از نارضایتی و استرس ایجاد میکند که در صورت عدم درمان، شدت بیشتری میگیرد.
نقش مشاوره روانشناسی در درمان فرسودگی هیجانی
درمان حرفهای از طریق مشاوره و رواندرمانی یکی از مؤثرترین راهها برای بازسازی روانی پس از فرسودگی است. رویکردهایی مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT)، درمان مبتنی بر ذهنآگاهی (Mindfulness-Based Therapy) و درمان هیجانمحور (Emotion-Focused Therapy) میتوانند با ارتقاء بینش فرد، به بهبود پایدار سلامت روان و کیفیت زندگی کمک کنند. اگر فردی احساس میکند که دیگر نمیتواند از پس فشارهای روانی خود برآید، مشاوره یک ابزار نجاتبخش است.
منابع:
- روانشناسی سلامت – دکتر گنجی
- تغذیه و سلامت روان – دکتر نرگس علیپور
- نظریه دلبستگی – جان بالبی، ترجمه دکتر منصور بهرامی
- راهنمای تشخیص و درمان فرسودگی شغلی – سازمان جهانی بهداشت (ترجمه انجمن روانشناسی ایران)
- کتاب مهارتهای زندگی – دکتر حسین آزاد
- نشریه روانشناسی کاربردی، مقاله “تأثیر حمایت اجتماعی بر سلامت روان” – ۱۴۰۲