Skip to main content

چگونه تعویق انداختن را شکست دهیم؟ (بر اساس رویکرد CBT و ACT)

سپتامبر 13, 2025
مریم نیکوبخت

نویسنده: مریم نیکوبخت/روانشناس

مریم ۲۹ ساله دانشجوی ارشد

او باید پایان‌نامه‌اش را بنویسد اما هر بار که پشت میز می‌نشیند به سراغ گوشی یا کارهای کوچک دیگر می‌رود. شب‌ها با عذاب وجدان می‌خوابد و می‌گوید: «می‌دونم باید شروع کنم ولی یه نیرویی نمی‌ذاره.»

علی ۳۵ ساله طراح گرافیک

پروژه‌های کاری را اغلب در آخرین لحظه تحویل می‌دهد. او خودش را «فرد تنبل» نمی‌داند اما توضیح می‌دهد: «وقتی فشار زمان تحویل نباشه نمی‌تونم تمرکز کنم. تا روز آخر همه‌چی رو عقب می‌ندازم.»

الهام ۴۲ ساله مادر دو فرزند

تصمیم دارد ورزش کند و تغذیه‌اش را بهتر کند اما همیشه شروع را به فردا موکول می‌کند. او می‌گوید: «احساس می‌کنم وقت ندارم اما درواقع بیشتر وقت‌ها درگیر سریال یا گوشی هستم. بعدش هم با خودم می‌گم از شنبه شروع می‌کنم.»

سینا ۲۵ ساله کارآفرین تازه‌کار

ایده‌های زیادی در ذهن دارد اما هیچ‌وقت قدم عملی برنمی‌دارد. او ساعت‌ها تحقیق می‌کند و برنامه می‌ریزد اما هیچ محصولی ارائه نمی‌دهد. «می‌ترسم شروع کنم و شکست بخورم» جمله‌ای است که بارها تکرار می‌کند.

این روایت‌ها تصویر واضحی از تعویق انداختن به دست می‌دهند. رفتاری که در ظاهر شبیه تنبلی است اما درواقع ریشه‌ای بسیار پیچیده‌تر دارد.

بسیاری تصور می‌کنند تعویق انداختن یعنی بی‌انگیزگی یا سستی. اما پژوهش‌ها نشان داده‌اند که تعویق انداختن اختلال در مدیریت هیجان است. فرد وقتی با اضطراب، بی‌حوصلگی یا ترس از شکست روبه‌رو می‌شود، به جای مواجهه، کار را عقب می‌اندازد تا برای لحظه‌ای کوتاه آرام شود.

به بیان ساده تعویق نوعی «تسکین فوری» است. مغز ترجیح می‌دهد به جای کاری سخت و مبهم به سراغ فعالیت‌های آسان‌تر برود: چک‌کردن گوشی، تماشای ویدئو، یا مرتب‌کردن وسایل. این رفتار در کوتاه‌مدت آرامش می‌دهد اما در بلندمدت احساس گناه و استرس بیشتری ایجاد می‌کند.

  • کمال‌گرایی فلج‌کننده

افراد کمال‌گرا تصور می‌کنند کار باید بی‌نقص باشد. نتیجه؟ شروع را تا زمانی که شرایط «کامل» شود عقب می‌اندازند و اغلب هیچ‌وقت شروع نمی‌کنند.

  • ترس از شکست یا قضاوت دیگران

گاهی تعویق نوعی سپر دفاعی است. وقتی پروژه را شروع نمی‌کنیم مجبور نیستیم با احتمال شکست مواجه شویم.

  • فقدان ساختار و برنامه‌ریزی

کارهای مبهم مثل «نوشتن پایان‌نامه» یا «یادگیری زبان» به دلیل بزرگی‌شان ترسناک به نظر می‌رسند. نبود تقسیم به گام‌های کوچک، ذهن را در حالت اجتناب نگه می‌دارد.

  • پاداش فوری در برابر پاداش بلندمدت

مغز ما تکامل یافته که پاداش‌های فوری (مثل لذت از شبکه اجتماعی) را بر پاداش‌های بلندمدت (مثل موفقیت در شغل) ترجیح دهد. این سوگیری زیستی یکی از ریشه‌های تعویق است.

  • الگوهای فکری منفی

جملاتی مثل «من هیچ‌وقت نمی‌تونم درست انجام بدم» یا «وقت کافی ندارم» باورهای خودکار هستند که تعویق را تکرار می‌کنند.

شناسایی افکار ناکارآمد

CBT  کمک می‌کند افکاری مثل «اگه شروع کنم خراب می‌کنم» را شناسایی کنیم. سپس می‌توانیم با پرسشگری منطقی آنها را به چالش بکشیم و به جای آن باورهای سازنده‌تری بسازیم: «شروع ناقص بهتر از شروع نکردن است.»

خرد کردن کارها به گام‌های کوچک

وقتی یک پروژه‌ی بزرگ مثل کوه به نظر می‌رسد، ذهن فرار می‌کند. راه‌حل CBT این است که کار را به گام‌های بسیار کوچک تقسیم کنیم: نوشتن یک پاراگراف، انجام ۵ دقیقه ورزش، یا پاسخ‌دادن به یک ایمیل.

تکنیک‌های رفتاری

ابزارهایی مثل پومودورو (۲۵ دقیقه کار + ۵ دقیقه استراحت) یا «تعهد عمومی» (گفتن برنامه به یک دوست) فشار بیرونی و ساختار لازم را فراهم می‌کنند

پاداش دادن به خود

در CBT توصیه می‌شود برای گام‌های کوچک پاداش بگذارید. این کار مغز را به مرور شرطی می‌کند تا کار را با لذت و انگیزه بیشتری همراه بداند.

پذیرش احساسات ناخوشایند

ACT می‌گوید لازم نیست اضطراب یا بی‌حوصلگی را حذف کنیم. می‌توانیم بپذیریم که این احساسات طبیعی هستند و همزمان عمل کنیم. جمله‌ی کلیدی ACT: «می‌توانم با وجود اضطراب هم قدمی کوچک بردارم.»

اتصال به ارزش‌ها

وقتی کاری را به ارزش‌های بنیادین خود وصل می‌کنیم، انرژی بیشتری برای انجام آن پیدا می‌کنیم. مثلاً نوشتن پایان‌نامه نه فقط یک اجبار بلکه راهی برای رشد علمی یا خدمت به جامعه است.

عمل متعهدانه

در ACT تمرکز بر «قدم بعدی» است. فرد از خود می‌پرسد: «کوچک‌ترین اقدامی که همین حالا در راستای ارزشم می‌توانم انجام دهم چیست؟» این رویکرد فشار «شروع بزرگ» را از بین می‌برد.

فاصله گرفتن از افکار (Defusion)

ACT می‌آموزد به جای یکی شدن با افکار منفی «من شکست می‌خورم» با فاصله به آنها نگاه کنیم: «این فقط یک فکر است نه حقیقت مطلق.»

  • نوشتن افکار خودکار و پاسخ ACT:

اول افکار منفی را بنویسید (CBT) سپس با نگاه ACT بپذیرید که اینها فقط افکار هستند نه واقعیت.

  • برنامه‌ریزی ارزش‌محور:

اهداف را بر اساس ارزش‌ها طراحی کنید (ACT) و آنها را به گام‌های رفتاری کوچک تقسیم کنید (CBT).

  • ذهن‌آگاهی در لحظه شروع:

وقتی می‌خواهید کاری را آغاز کنید چند دقیقه تمرکز روی تنفس داشته باشید تا اضطراب اولیه کاهش یابد. سپس با یک گام کوچک (CBT) شروع کنید.

یک دانشجوی پزشکی توانست با نوشتن روزانه فقط ۵۰ کلمه (CBT) و اتصال پایان‌نامه به ارزش «خدمت به بیماران» (ACT) یک دانشجوی پزشکی که ماه‌ها پایان‌نامه‌اش را عقب انداخته بود تصمیم گرفت هر روز فقط ۵۰ کلمه بنویسد. این کار کوچک و قابل‌انجام به او کمک کرد اضطراب شروع را کنار بزند (رویکرد CBT). او در عین حال به خودش یادآوری می‌کرد که نوشتن این پایان‌نامه فقط یک تکلیف دانشگاهی نیست بلکه راهی برای خدمت بهتر به بیماران آینده است (رویکرد ACT). ترکیب این دو نگاه باعث شد قدم‌به‌قدم جلو برود و در نهایت پایان‌نامه‌اش را به‌طور کامل به پایان برساند. پروژه‌ی خود را کامل کند.

یک کارمند بخش فروش با تکنیک پومودورو و تمرکز بر ارزش «امنیت مالی خانواده» توانست کارهای عقب‌افتاده را به موقع انجام دهد.

یک مادر خانه‌دار با پذیرش احساس خستگی (ACT) و برنامه‌ریزی خرد (CBT) توانست ورزش روزانه‌اش را پایدار کند.

تعویق انداختن دشمن خاموش موفقیت و رشد فردی است. اما با ترکیب CBT و ACT می‌توان چرخه‌ی «ترس – تعویق – گناه» را شکست.

CBT  کمک می‌کند افکار ناکارآمد را تغییر دهیم و رفتارهای کوچک و عملی بسازیم. ACT به ما می‌آموزد که لازم نیست منتظر حال خوب باشیم و می‌توانیم با وجود اضطراب، بی‌حوصلگی یا ترس هم حرکت کنیم.

شکستن تعویق انداختن یک تغییر یک‌شبه نیست بلکه نتیجه‌ی گام‌های کوچک، تعهد مستمر و بازگشت مداوم به ارزش‌هاست.
نکته مهم این است: «شروع ناقص بهتر از شروع نکردن است.»