
وقتی زوجین همدیگر را دوست دارند، اما حالِ رابطه خوب نیست

نویسنده: ویدا ندیمیفر / روانشناس
بازخوردی درباره روابط زوجین بر اساس نظریه انتخاب ویلیام گلسر
روایت اول
الهام میگفت: «من فقط میخوام وقتی حرف میزنم، حواست به من باشه.» همسرش گفت: «الان ذهنم درگیره، بعداً صحبت کنیم» .بحثی شکل نگرفت،اما همان «بعداً» مثل فاصلهای نامرئی بینشان نشست. الهام حس کرد تنهاست؛ نه چون کسی کنارش نبود، بلکه چون احساسِ با هم بودن کمرنگ شده بود.
روایت دوم
رضا معمولاً تصمیمها را زود میگرفت. میگفت: من تجربهام بیشتره، نگران نباش. او فکر میکرد دارد بارِ مسئولیت را کم میکند اما همسرش کمکم نظر نمیداد. نه مخالفت میکرد، نه پیشنهاد. انگار بودنش لازم بود، اما نظرش نه. شبها بعد از خوابیدن بچهها، خانه آرام بود. نه دعوا، نه بحث. هرکدام در گوشی خودشان. وقتی پرسیدیم آخرین باری که با هم خندیدید کی بود،هر دو مکث کردند
روایت سوم
.هیچکدام یادش نمیآمد. این روایتها شبیه خیلی از رابطههاست؛ رابطههایی که از بیرون سالم به نظر میرسند، اما از درون آرامآرام خالی میشوند. نه خیانتی در کار است، نه بحران جدی، اما یک چیز مدام تکرار میشود: نیازهایی که گفته نشده یا شنیده نشدهاند.
در بازخوردی که از این تجربهها میگیریم مسئله اصلی «دوست نداشتن» نیست. مسئله این است که هرکدام از زوجین، با زبان متفاوتی از نیازهایشان حرف میزنند و انتظار دارند طرف مقابل، بیآنکه گفته شود، آن را بفهمد.
ویلیام گلسر در نظریه انتخاب، نگاه ما را به روابط عوض میکند. او معتقد است انسانها در تمام رفتارهایشان، در حال تلاش برای ارضای نیازهای اساسی خود هستند.
در روابط زوجین، این نیازها معمولاً بهصورت شکایت، دلخوری، سکوت یا کنترل ظاهر میشوند نه بهصورت درخواست شفاف.
گلسر پنج نیاز اساسی را مطرح میکند:
- عشق و تعلق
- قدرت و ارزشمندی
- آزادی
- لذت
- امنیت
هر فرد، ترکیب خاص خودش را از این نیازها دارد. مشکل از جایی شروع میشود که زوجین، بهجای دیدن این تفاوتها، سعی میکنند رفتار یکدیگر را اصلاح یا کنترل کنند.
در روایت اول، الهام دنبال بحث نبود؛ نبال ارتباط و تعلق بود. وقتی شنیده نشد، دلخوری جای گفتوگو را گرفت.
در روایت دوم، رضا قصد سلطه نداشت؛ اما وقتی تصمیمگیری یکطرفه میشود، نیاز به ارزشمندی و مشارکت آسیب میبیند.
در روایت سوم، رابطه نه پرتنش بود و نه پرهیجان، اما نیاز به لذت و تجربه مشترک جایی در زندگی روزمره نداشت.
از نگاه گلسر،یکی از مخربترین عوامل در روابط «کنترل بیرونی» است حتی اگر با نیت خوب انجام شود.
کنترل میتواند شکلهای ظریفی داشته باشد:
- اصرار
- سرزنش
- قهر
- سکوت طولانی
در حالی که در نظریه انتخاب، هر فرد مسئول رفتار و انتخابهای خودش است، نه تغییر دادن دیگری.
بازخورد مهم اینجاست: وقتی نیازها دیده میشوند، نیازی به کنترل باقی نمیماند.
وقتی زوجین بهجای «تو باید…» از «من اینطور احساس میکنم…» استفاده میکنند، گفتوگو جای قدرتنمایی را میگیرد.
وقتی لذت، گفتوگو و انتخاب آگاهانه به رابطه برمیگردد، امنیت و صمیمیت هم دوباره جان میگیرد.
در جمعبندی این بازخورد میتوان گفت: بسیاری از فاصلهها در روابط زوجین، نه از نبود عشق، بلکه از نادیدهگرفتن نیازهای اساسی انسانی شکل میگیرند.
نظریه انتخاب گلسر به ما یادآوری میکند:
دیگری کوتاه بیاید؛ بلکه جاییست که هر دو مسئول نیازها و انتخابهای خود باشند، بیاجبار و بیکنترل.