Skip to main content

نقش احساس گناه و شرم در توقف رشد فردی

سپتامبر 11, 2025
مریم نیکوبخت

نویسنده: مریم نیکوبخت/روانشناس

سارا ۲۶ ساله هنرجوی موسیقی

مدت‌هاست می‌خواهد قطعاتی که ساخته ضبط کند و در شبکه‌های اجتماعی منتشر کند. اما هر بار که می‌خواهد شروع کند یادش می‌آید خانواده‌اش در گذشته به او گفته بودند «این کار جدی نیست و آینده ندارد.» همین حرف‌ها برایش تبدیل به شرم شده و او را متقاعد کرده که «صدای خوبی ندارد.» حالا حتی وقتی دوستانش او را تشویق می‌کنند نمی‌تواند قدمی به جلو بردارد.

محمد ۳۹ ساله کارآفرین

در گذشته یک بار ورشکست شده و حالا هر بار که فرصتی تازه برای سرمایه‌گذاری پیش می‌آید احساس گناه بابت از دست دادن پول خانواده‌اش دوباره زنده می‌شود. او به جای اینکه تجربه‌ی قبلی را درس بداند مدام خودش را به‌خاطر «بی‌فکری» سرزنش می‌کند. همین احساس گناه مانع از آن شده که دوباره ایده‌هایش را امتحان کند و رشد کند.

لیلا ۳۳ ساله معلم

در کلاس بارها خواسته شیوه‌های جدید تدریس را امتحان کند. اما هر بار صدای درونی‌اش می‌گوید «اگر دانش‌آموزان بخندند یا مدیر ایراد بگیرد چی؟» تجربه‌ی یک بار تحقیر شدن در جلسه‌ی همکاران سال‌هاست به شرمی عمیق تبدیل شده. این شرم باعث می‌شود او تدریس خلاقانه را کنار بگذارد و به روش‌های قدیمی بچسبد.

حمید ۴۷ ساله ورزشکار سابق

سال‌ها پیش به‌خاطر مصدومیت مسیر حرفه‌ای‌اش قطع شد. او هنوز خودش را مقصر می‌داند که چرا به بدنش فشار آورده و به هشدارهای پزشک گوش نکرده. همین احساس گناه باعث شده حتی در زندگی امروز هم به ورزش برنگردد. درحالی‌که پزشکان گفته‌اند می‌تواند تمرین سبک داشته باشد اما او از ترس «تکرار اشتباه» پایش را عقب می‌کشد.

اینجا جایی است که نقش پنهان گناه و شرم آشکار می‌شود. احساس‌هایی که در نگاه اول شاید سازنده به نظر برسند اما در عمل اغلب به سدهایی نامرئی تبدیل می‌شوند که راه رشد و تغییر را می‌بندند.

گناه زمانی به سراغمان می‌آید که باور داریم عملی خلاف ارزش‌ها یا باورهایمان انجام داده‌ایم. پیام درونی گناه معمولاً این است: «کاری بد کرده‌ای.»

شرم عمیق‌تر است. شرم نه فقط به عمل بلکه به هویت ما گره می‌خورد. پیام درونی شرم این است: «تو خودت بد هستی.»

از نگاه روان‌شناسی رشد فردی، گناه اگر سالم باشد می‌تواند به اصلاح رفتار کمک کند. اما وقتی شدید و مزمن شود فرد را در چرخه‌ی سرزنش مداوم گیر می‌اندازد. شرم نیز به‌جای تغییر، فرد را از خود و دیگران جدا می‌کند و اعتماد به نفس او را می‌سوزاند.

درونی‌سازی انتقادهای بیرونی

گاهی اوقات افراد بارها از سوی خانواده، دوستان یا جامعه مورد نقد قرار می‌گیرند. این انتقادها به مرور زمان در ذهن فرد تثبیت می‌شوند و حتی وقتی دیگران حضور ندارند، به شکل صدای درونی سرزنشگر فعال می‌شوند. این درونی‌سازی باعث می‌شود فرد حتی در مواجهه با موقعیت‌های جدید هم اعتماد به نفس نداشته باشد و حرکت به سوی رشد را متوقف کند.

خودتنبیهی پنهان

خودتنبیهی پنهان زمانی رخ می‌دهد که فرد ناخودآگاه موفقیت یا شادی خود را محدود می‌کند، زیرا احساس می‌کند «لیاقت آن را ندارد.» این رفتار می‌تواند شامل عقب انداختن تصمیم‌ها، بی‌توجهی به فرصت‌های تازه یا حتی وارد شدن به چرخه‌هایی مثل پرخوری، اعتیاد یا کار بیش از حد باشد. خودتنبیهی انرژی روانی فرد را می‌گیرد و مانع رشد و تغییر می‌شود.

مقایسه‌های مخرب

مقایسه خود با دیگران در فرهنگ امروز که دائماً بر رقابت تأکید دارد، می‌تواند منجر به احساس ناکافی بودن شود. فرد به جای تمرکز بر پیشرفت شخصی خود، مدام خود را با دیگران می‌سنجد و احساس شرم و گناه درباره توانایی‌ها یا دستاوردهایش پیدا می‌کند. این مقایسه‌ها اغلب اعتماد به نفس را کاهش می‌دهند و تصمیم‌گیری برای رشد را دشوار می‌کنند.

ترس از طرد شدن

شرم اجتماعی و ترس از طرد شدن باعث می‌شود افراد از ابراز خود واقعی خودداری کنند. آنها نگران هستند اگر ضعف‌ها یا اشتباهاتشان دیده شود دیگران آنها را نخواهند پذیرفت. این ترس می‌تواند فرد را در موقعیت‌هایی که فرصت رشد دارند، باز دارد و تجربه‌های جدید را محدود کند.

تکرار چرخه شکست

زمانی که افراد هر خطا یا ناکامی را به ویژگی‌های ذاتی خود ربط دهند، وارد چرخه‌ای می‌شوند که به اصطلاح «خودتحقق‌بخشی منفی» نام دارد. هر شکست بعدی باور فرد به ناکارآمدی خودش را تقویت می‌کند و باعث می‌شود دوباره از تلاش برای تغییر یا حرکت به سوی هدف‌های جدید دست بکشد.

به قول برنه براون: «شرم خورنده‌ی خاموش عزت‌نفس است و رشد فردی جایی برای نفس کشیدن نمی‌یابد اگر شرم کنترل ذهن را در دست داشته باشد.»

بازشناسی و نام‌گذاری احساس‌ها

نوشتن تجربه‌ها یا گفت‌وگو با درمانگر به ما کمک می‌کند تفاوت گناه و شرم را بشناسیم.

بازنگری در صدای درونی

پرسش اینکه «آیا این صدای من است یا صدای گذشته دیگران؟» می‌تواند قدرت افکار سرزنشگر را کم کند.

جایگزینی شفقت به خود

تمرین خودشفقتی به جای خودسرزنشی انرژی رشد را آزاد می‌کند.

تمرکز بر آموختن نه مجازات

هر خطا می‌تواند منبع یادگیری باشد نه بهانه‌ی سرزنش.

تمرین آسیب‌پذیری در روابط امن

به اشتراک گذاشتن تجربه‌های شرم‌آور با افراد مورد اعتماد از شدت شرم می‌کاهد.

حرکت‌های کوچک برای بازسازی اعتماد به نفس

انجام کارهای ساده و مثبت یادآور توانایی‌هایمان است.

بهره‌گیری از روان‌درمانی

درمان متمرکز بر شفقت و ACT ابزارهای مؤثری برای شکستن چرخه شرم و گناه هستند.

گناه و شرم می‌توانند ما را هشیار کنند اما اگر رها شوند به مانعی در برابر تغییر و رشد فردی تبدیل می‌شوند. رهایی از آنها یعنی دیدن خطاها با نگاهی انسانی‌تر. با شناخت دقیق این احساس‌ها و جایگزینی شفقت و یادگیری به جای سرزنش می‌توانیم مسیر رشد را باز کنیم. پرسش نهایی این است: آیا می‌خواهیم گذشته ما را زندانی کند یا پلی برای آینده‌ای متفاوت بسازیم؟