Skip to main content

سلامت روان

جولای 1, 2025

  سلامت روان

آیا تا به حال شب‌هایی را تجربه کرده‌اید که با حسی مبهم و سنگین به خواب رفته باشید؛ حسی که نمی‌دانید دقیقاً از کجا آمده است، اما حضورش را در تمام وجودتان احساس می‌کنید؟ شاید همه‌چیز در ظاهر خوب باشد. شغلی دارید، خانواده‌ای در کنار شماست، دوستانی دارید… اما انگار در درون‌تان، خلأیی وجود دارد؛ ممکن است نوعی فرسودگی پنهان، یا فقط یک خستگی روانی عمیق را پشت سر می‌گذارید. اگر چنین تجربه‌ای دارید، اگر وقتی در میان دیگران هستید همچنان احساس تنهایی یا بی‌معنایی می‌کنید، باید به چنین وضعیتی بیشتر توجه کنید. این حس در واقع پیامی است از بخش پنهان وجود شما.

چرا حتی در لحظاتی که همه‌چیز ظاهراً رو‌به‌راه است، گاهی احساس می‌کنیم حال‌مان خوب نیست؟ این مواجهه با بی‌معنایی می‌تواند نشانه‌ای از درگیر شدن با آن‌چیزی باشد که به اصطلاح «سلامت روان» نامیده می‌شود؛ اما واقعاً سلامت روان چیست؟ در ادامه به کمک منابع دست اول و صحیح آنچه که مهم است در زمینه سلامت روان بدانیم، توضیح داده می‌شود.

یک اشتباه رایج در درک واژه‌ی سلامت روان این وجود دارد. بسیاری تصور می‌کنند که سلامت روان یعنی فرد به بیماری‌های روانی مبتلا نباشد؛ این تعریف درستی نیست. سلامت روان به معنی حالتی از«بهزیستی روان‌شناختی» یا شادکامی روانشناختی است. بهزیستی و شادکامی در اینجا در واقع به ترجمه‌ای از wellbeing اشاره دارد که در آن فرد می‌تواند با چالش‌های زندگی کنار بیاید، روابط انسانی سالمی برقرار کند، از ظرفیت‌های درونی خود استفاده کند و احساس معنا و رضایت درونی داشته باشد. سازمان جهانی بهداشت در یکی از گزارش‌های کلیدی خود در سال 2004 سلامت روان را «حالتی از رفاه ذهنی» تعریف می‌کند که در آن انسان می‌تواند توانایی‌هایش را تحقق بخشد، با فشارهای روزمره کنار بیاید، کار مفیدی انجام دهد و نقشی سازنده در جامعه داشته باشد. این نگاه با رویکردهایی چون دیدگاه کارل راجرز درباره‌ی رشد شخصی و پذیرش خویشتن، یا تعبیر اریک فروم از انسان سالم به‌عنوان کسی که «توانایی دوست داشتن و زیستن» دارد، کاملاً هم‌راستاست. به‌بیان ساده، سلامت روان یعنی توانایی زندگی کردن، معنا یافتن، ایجاد ارتباط و روبه‌رو شدن با واقعیت، بدون آنکه هویت روانی فرد فروبپاشد.

حتما با افرادی مواجه شدید که مایل نیستند در‌باره سلامت چیزی بدانند یا حتی در مورد آن صحبت کنند. افرادی که فکر می‌کنند بررسی وضعیت روحی برای خودشان و خانواده‌اشان نیست و فقط به دیگران مربوط است یا آن را تجملی می‌دانند. اما باید به این موضوع مهم توجه کرد که سلامت روان، بنیان پایداری است که تقریباً تمام جنبه‌های زندگی ما بر آن استوار است. زمانی که ذهن در تعادل باشد، تصمیم‌گیری‌های ما سنجیده‌تر، روابط‌مان معنادارتر و انگیزه‌مان برای رشد و یادگیری، پویاتر خواهد بود. پژوهش‌های گسترده‌ای در روان‌شناسی مثبت‌گرا، به‌ویژه توسط مارتین سلیگمن، نشان داده‌اند که تجربه‌ی احساسات مثبت و داشتن هدف در زندگی، نه‌تنها حال روانی افراد را بهبود می‌بخشد، بلکه به افزایش سلامت جسمی و حتی طول عمر نیز کمک می‌کند. از سوی دیگر، نبود سلامت روان – حتی در حد اختلالات خفیف مانند اضطراب مزمن یا فرسودگی هیجانی – می‌تواند کیفیت زندگی را به‌شدت کاهش دهد و توان عملکردی فرد را مختل کند، حتی اگر نشانه‌های آشکار بیماری وجود نداشته باشد. به همین دلیل، سلامت روان نه امری لوکس یا تجملی، بلکه ضرورتی برای زندگی انسانی‌ست.

سلامت روان حالتی پنهان اما بنیادین است؛ چیزی که شاید حضورش به‌سادگی دیده نشود، اما غیبتش در تمام ابعاد زندگی بازتاب پیدا می‌کند. افرادی که از سلامت روان برخوردارند، اغلب می‌توانند روابط سالم برقرار کنند، هیجانات خود را تنظیم نمایند به این ترتیب با تنظیم هیجانی با فشارهای روزمره کنار بیایند، و در برابر ناکامی‌ها، انعطاف‌پذیر واکنش نشان دهند. این ویژگی‌ها در رویکرد «پیوستار سلامت روان» یا Mental Health Continuum که توسط کوری کیز مطرح شده، به‌عنوان شاخص‌های «بهزیستی روانی کامل» شناخته می‌شوند. از سوی دیگر، نبود سلامت روان الزاماً به معنای ابتلا به بیماری روانی نیست. اختلال در عملکرد ذهنی می‌تواند در قالب نشانه‌هایی خفیف و روزمره بروز پیدا کند، مانند بی‌حوصلگی مداوم، اضطراب پنهان، خستگی روانی، یا اختلال خواب. چنین نشانه‌هایی ممکن است در نگاه اول بی‌خطر به‌نظر برسند، اما نادیده گرفتن آن‌ها می‌تواند به مرور زمان تعادل روانی را برهم زده و زمینه‌ساز اختلال‌های جدی‌تر شود.

دنیای امروز با تمام پیشرفت‌های تکنولوژیک و گسترش ارتباطات، چالش‌هایی نوین برای سلامت روان پدید آورده است. فرسودگی روانی ناشی از شتاب زندگی شهری، اضطراب عملکرد یا Performance Anxiety به دلیل رقابت‌های شغلی و تحصیلی، و تنهایی اجتماعی یا Social Isolation در بستر شبکه‌های اجتماعی، تنها بخشی از بار روانی پنهانی هستند که بسیاری از افراد تجربه می‌کنند. پژوهش‌های گسترده در روان‌شناسی اجتماعی، از جمله مطالعات اخیر جان کاچیوپو، نشان داده‌اند که تنهایی مزمن، نه‌تنها ریسک افسردگی را افزایش می‌دهد، بلکه به سلامت جسمی نیز آسیب می‌زند و حتی می‌تواند امید به زندگی را کاهش دهد. در همین حال، ایده‌ی «همیشه در دسترس بودن» در فضای دیجیتال، نوعی فشار پنهان ایجاد کرده است که منجر به اضطراب دیجیتال و فومو (FOMO) منجر شده است. FOMO خلاصه‌شده‌یFear of Missing Out  است. این عوامل به‌تدریج سلامت روان را تضعیف می‌کنند، بی‌آنکه همیشه نشانه‌های واضحی از خود بروز دهند.

برای مطالعه بیشتر مقاله شبکه‌های اجتماعی و اضطراب روان را مطالعه کنید

سلامت روان تنها زمانی اهمیت ندارد که دچار بحران یا اختلال شده‌ایم؛ بلکه مراقبت از آن باید بخشی از زیست آگاهانه‌ی روزانه‌ی ما باشد. همان‌طور که در پزشکی، پیشگیری از بیماری اهمیت بالایی دارد، در روان‌شناسی نیز توجه به سلامت روان پیش از بروز علائم شدید، یکی از اصول بنیادین مداخلات مدرن به‌شمار می‌رود. روان‌درمانی پیشگیرانه (Preventive Psychotherapy) رویکردی‌ست که در آن، افراد حتی بدون تجربه‌ی اختلال، برای افزایش آگاهی، شفاف‌سازی احساسات و پیشگیری از آسیب‌های روانی آینده به مشاور یا روان‌درمانگر مراجعه می‌کنند. بر اساس چارچوبی که توسط جرالد کاپلان (Gerald Caplan) در دهه‌ی ۶۰ میلادی ارائه شد، سطوح پیشگیری در سلامت روان به سه سطح تقسیم می‌شود: سطح اول (پیشگیری از بروز مشکل)، سطح دوم (شناسایی و مداخله‌ی زودهنگام) و سطح سوم (کاهش آسیب‌های ناشی از اختلال موجود). این نگرش، که امروز نیز در نظام‌های سلامت روان جهان رایج است، نشان می‌دهد که تراپی صرفاً ابزاری برای «درمان» نیست، بلکه می‌تواند فرصتی برای رشد آگاهانه و پیش‌دستی در برابر آسیب‌ها باشد.

مقاله‌ی «مراجعه به مشاور وقتی هیچ بحرانی وجود ندارد» را مطالعه کنید.

سلامت روان تنها به ذهن مربوط نمی‌شود؛ بلکه مستقیماً بر کیفیت زندگی در ابعاد مختلف – از روابط عاطفی و خانوادگی گرفته تا شغل، تحصیل، انگیزه، لذت از لحظه‌ها، و حتی تجربه‌ی معنای زندگی اثر می‌گذارد. مطالعات حوزه‌ی روان‌شناسی سلامت نشان داده‌اند که سلامت روان مثبت ارتباط تنگاتنگی با شاخص‌های کیفیت زندگی دارد و می‌تواند در تجربه‌ی رضایت درونی، امید به آینده و تاب‌آوری در برابر بحران‌ها، نقشی تعیین‌کننده ایفا کند. در پژوهش‌های گسترده‌ای که توسط سازمان‌هایی چون WHOQOL Group وابسته به سازمان جهانی بهداشت انجام شده، سلامت روان یکی از چهار بعد اصلی در ارزیابی کیفیت زندگی معرفی شده است. از سوی دیگر، افرادی که به سلامت روان خود بی‌توجه هستند، حتی اگر از نظر مالی یا فیزیکی در وضعیت خوبی باشند، ممکن است همچنان از احساس نارضایتی، پوچی، یا سردرگمی در تصمیم‌گیری‌ها رنج ببرند. در واقع، بدون سلامت روان، سایر جنبه‌های زندگی نمی‌توانند به شکوفایی برسند.

مراقبت از سلامت روان، فرآیندی تدریجی و پویاست. این روند به راه‌حل‌های فوری متکی نیست و همچنین با مراجعه به نسخه‌های کلیشه‌ای نمی‌توانیم آن را به دست آوریم. دستیابی به سلامت روان بر پایه‌ی آگاهی، پیوستگی و انتخاب‌های کوچک اما معنادار شکل می‌گیرد. در پژوهش‌های روان‌شناس آمریکایی جیمز پن‌بیکر مشخص شده است که نوشتن احساسات می‌تواند تأثیر مثبتی در تنظیم هیجان‌ها، کاهش اضطراب و بهبود عملکرد سیستم ایمنی داشته باشد. همچنین، تمرین‌های ذهن‌آگاهی یا Mindfulness که در رویکردهایی مانند MBCT (درمان شناختی مبتنی بر ذهن‌آگاهی) و ACT (درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد) به‌کار می‌روند، ابزار مؤثری برای کاهش نشخوار ذهنی، افزایش تمرکز و آگاهی هیجانی فراهم می‌کنند. اینطور نیست که روان‌درمانی تنها زمانی توصیه ‌شود که فرد دچار بحران شدید است؛ استفاده از روش‌های مناسب می‌تواند بستری برای خودشناسی، بهبود مهارت‌های ارتباطی و افزایش تاب‌آوری روانی یاPsychological Resilience  باشد. یکی از مزیت‌های کلیدی مراجعه به مشاور، دریافت بازخورد صادقانه، کشف الگوهای ذهنی ناهوشیار و یادگیری تنظیم هیجان (Emotion Regulation) است – فرآیندهایی که به‌ندرت در تعاملات روزمره درک یا تمرین می‌شوند. این فرایندها شامل مواردی چون انتخاب آگاهانه برای مراقبت از سلامت روان، یعنی احترام به کرامت درونی و پذیرش مسئولیت رشد فردی است.

در جهانی که منابع اطلاعاتی فراوان اما پراکنده‌اند، داشتن یک همراه متخصص می‌تواند تفاوتی بنیادین ایجاد کند. مشاوره روان‌شناختی حرفه‌ای، نه‌تنها در زمان بحران، بلکه در مسیر رشد، تصمیم‌گیری و خودشناسی نیز ابزاری مؤثر است. همان‌طور که در رویکردهای انسان‌گرایانه مانند درمان مبتنی بر رابطه (Relational Therapy) یا مدل کارل راجرز در درمان مراجع‌محور تأکید می‌شود، نقش رابطه‌ی درمانی امن، همدلانه و بدون قضاوت در بهبود سلامت روان غیرقابل انکار است. همچنین، درمان‌های مبتنی بر شواهد مانند طرح‌واره‌درمانی، درمان شناختی-رفتاری یا CBT  و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد که به ACT معروف است با تکیه بر ساختار علمی، به افراد کمک می‌کنند تا الگوهای ناکارآمد ذهنی را بازشناسی کرده و شیوه‌ی مواجهه‌شان با زندگی را تغییر دهند. در این میان، پلتفرم‌هایی مانند ساینرد با فراهم کردن دسترسی به مشاوران تخصصی، همدل و به‌روز، این امکان را ایجاد می‌کنند که افراد بدون اضطراب، قضاوت یا انگ، برای سلامت روان خود اقدامی جدی و محترمانه انجام دهند.

  • فقط نبود اختلال یا بیماری نیست
  • حالتی از «بهزیستی روان‌شناختی» (Psychological Well-being)

شامل:

  • توانایی کنار آمدن با فشارها
  • ساختن روابط سالم
  • استفاده از ظرفیت‌های ذهنی
  • تجربه معنا و رضایت

سلامت روان بنیان کیفیت زندگی است

تأثیر مستقیم بر:

  • تصمیم‌گیری
  • روابط عاطفی
  • انگیزه، رشد، یادگیری
  • سلامت جسمی و طول عمر (براساس مطالعات روان‌شناسی مثبت‌گرا – Positive Psychology)
  • انعطاف‌پذیری روانی
  • تنظیم هیجان (Emotion Regulation)
  • مسئولیت‌پذیری
  • رضایت درونی
  • برقراری روابط انسانی معنادار
  • اضطراب پنهان (Hidden Anxiety)
  • بی‌حوصلگی مزمن
  • خستگی روانی (Mental Fatigue)
  • اختلال خواب (Sleep Disturbance)
  • درگیری‌های مکرر در روابط
  • فرسودگی هیجانی
  • اضطراب عملکرد (Performance Anxiety)
  • تنهایی اجتماعی (Social Isolation)
  • فومو (FOMO)
  • اضطراب دیجیتال (Digital Anxiety)

سلامت روان نیاز به مراقبت مستمر دارد به این منظور دو مدل پیشنهاد می‌شود.

مدل سه‌سطحی پیشگیری (Gerald Caplan)

  • سطح اول (پیش از بروز مشکل)
  • سطح دوم (مداخله زودهنگام)
  • سطح سوم (کاهش آسیب اختلال موجود)

مدل روان‌درمانی پیشگیرانه (Preventive Psychotherapy)

  • حتی بدون بحران،
  • هدف رشد و خودشناسی

سلامت روان یکی از ۴ رکن اصلی «کیفیت زندگی» در مدل WHOQOL است و با موارد زیر پیوند نزدیک دارد:

  • تاب‌آوری (Resilience)
  • امید به آینده
  • احساس معنا
  • رضایت عاطفی

نوشتن احساسات (Expressive Writing)

  • ذهن‌آگاهی (Mindfulness Practice)
  • ورزش و خواب منظم
  • گفت‌وگو با مشاور
  • خودشناسی و رشد فردی
  • دریافت بازخورد صادقانه در درمان

همراهی مشاور در مسیر رشد ضروری است و فقط به درمان و بحران محدود نمی‌شود. رویکردهای کاربردی آن عبارتند از:

  • درمان مراجع‌محور (Client-Centered Therapy)
  • طرح‌واره‌درمانی (Schema Therapy)
  • CBT و ACT

  • سلامت روان، زیربنای یک زندگی متعادل، معنادار و انسانی است.
  • مراقبت از آن، نشانه‌ی قدرت است، نه ضعف.
  • هر گامی که برای آگاهی، آرامش و رشد بردارید، به‌سوی خودِ واقعی‌تان نزدیک‌تر می‌شوید.

                                                                                  

نویسنده: مژگان(ام‌البنی) خیرخواه

کارشناس ارشد روانشناسی

www.psynerds.com

www.psynerd.ir

کانون روانشناسی ساینرد 09300168425