Skip to main content

اولویت‌بندی واقعی یعنی چه؟ ابزارهایی برای تصمیم‌گیری بهتر

اکتبر 20, 2025
مریم نیکوبخت

نویسنده: مریم نیکوبخت/روانشناس

در دنیایی که سرعت، بهره‌وری و عملکرد تبدیل به معیار ارزش‌گذاری شده‌اند، بسیاری از ما در ظاهر «مشغول» هستیم، اما در عمق احساس پیشرفت نمی‌کنیم. از صبح تا شب درگیر کارها، پیام‌ها و تصمیم‌های کوچک می‌شویم، اما شب که می‌رسد، با خود می‌گوییم: «واقعاً امروز چی کار مهمی انجام دادم؟»اینجاست که مفهوم اولویت‌بندی واقعی معنا پیدا می‌کند — یعنی تشخیص تفاوت میان کاری که عاجل است با کاری که ارزشمند است.

اولویت‌بندی واقعی در روان‌شناسی به معنای «مدیریت آگاهانه‌ی انرژی ذهنی» است، نه صرفاً مدیریت زمان. چون زمان ثابت است، اما انرژی روانی و توجه ما متغیرند و اگر درست تخصیص داده نشوند، حتی کارهای کوچک هم به بار ذهنی سنگینی تبدیل می‌شوند.

روایت نازنین: همیشه در حال کار، همیشه خسته

نازنین کارمند بخش فروش بود. روزش را با چک کردن ایمیل‌ها و پیام‌های کاری شروع می‌کرد، وسط روز در چند جلسه‌ی طولانی شرکت می‌کرد و شب با احساس خستگی ذهنی به خانه برمی‌گشت. با اینکه از صبح تا شب فعال بود، حس می‌کرد درجا می‌زند. وقتی از خودش پرسید: «کدام کار امروز واقعاً من را به هدفم نزدیک کرد؟» پاسخی نداشت. نازنین یاد گرفت که فعالیت زیاد الزاماً به معنی پیشرفت واقعی نیست. وقتی از ماتریس ایزنهاور استفاده کرد، فهمید ۷۰٪ از کارهایی که انجام می‌داد، «فوری» بودند اما نه «مهم». او شروع کرد به حذف یا واگذاری آن‌ها، و آرامش روانی‌اش چند برابر شد.

روایت آرش: تصمیم‌های زیاد، تمرکز کم

آرش دانشجوی کارشناسی ارشد بود و همیشه چند پروژه را هم‌زمان پیش می‌برد. به نظر می‌رسید پرانرژی و منظم است، اما در عمل اغلب پروژه‌ها نیمه‌تمام می‌ماندند. ذهنش بین کارهای متعدد تقسیم می‌شد و هیچ‌کدام کیفیت لازم را نداشتند. او با استفاده از قانون ۸۰/۲۰ یاد گرفت که تمرکز بر چند کار کلیدی به‌مراتب مؤثرتر از انجام ده‌ها کار سطحی است. وقتی فقط روی دو پروژه‌ی اصلی تمرکز کرد، نه‌تنها نتایج بهتری گرفت بلکه اضطراب تصمیم‌گیری‌اش هم به‌طور محسوسی کاهش یافت.

بسیاری از ما فکر می‌کنیم اولویت‌بندی یعنی تهیه‌ی فهرست کارها و علامت زدنشان. اما روان‌شناسی می‌گوید اولویت‌بندی نوعی خودشناسی در عمل است — یعنی تشخیص اینکه چه چیزی با ارزش‌های درونی، اهداف بلندمدت و ظرفیت ذهنی ما هماهنگ است.

در نظریه‌ی «توجه انتخابی» (Selective Attention) گفته می‌شود مغز انسان تنها می‌تواند بر چند محرک محدود تمرکز کند. وقتی تلاش می‌کنیم روی همه چیز تمرکز کنیم، کیفیت تصمیم‌گیری افت می‌کند و احساس سردرگمی افزایش می‌یابد. پس اولویت‌بندی واقعی یعنی تمرکز بر «چیزهای کمی که بیشترین اهمیت را دارند».

۱. ماتریس ایزنهاور (Eisenhower Matrix)

این مدل که نخستین‌بار توسط «دایت آیزنهاور» رئیس‌جمهور پیشین آمریکا معرفی شد، هنوز یکی از مؤثرترین ابزارهای تصمیم‌گیری در روان‌شناسی کاربردی است. او می‌گفت:

«چیزهای مهم به‌ندرت فوری‌اند، و چیزهای فوری به‌ندرت مهم.»

چهار دسته اصلی در این ماتریس وجود دارد:

  • مهم و فوری: کارهایی که فوراً باید انجام شوند. مانند بحران‌ها یا وظایف حیاتی.
  • مهم و غیرفوری: کارهایی که رشد و معنا می‌سازند، مانند یادگیری، ورزش یا روابط سالم.
  • غیرمهم و فوری: درخواست‌ها و ایمیل‌هایی که فقط زمان می‌گیرند. بهتر است واگذار شوند.
  • غیرمهم و غیرفوری: کارهایی که باید حذف شوند، مثل چک کردن بی‌هدف تلفن همراه.

روان‌شناسان سازمانی می‌گویند تمرکز بر ناحیه‌ی «مهم و غیرفوری» همان نقطه‌ی طلایی رشد است — جایی که برنامه‌ریزی آینده، آرامش ذهن و حس کنترل شکل می‌گیرد.

۲. قانون ۸۰/۲۰ (اصل پارتو)

اصل پارتو یا قانون ۸۰/۲۰ یکی از اصول پایه‌ای در روان‌شناسی بهره‌وری است. طبق این اصل، حدود ۸۰٪ نتایج از تنها ۲۰٪ فعالیت‌ها حاصل می‌شوند. برای مثال، یک نویسنده ممکن است متوجه شود که فقط در دو ساعت اول صبح بیشترین کیفیت نوشتن را دارد، پس آن زمان را مقدس نگه دارد و بقیه ساعات را صرف کارهای فرعی نکند.

در پژوهش‌های روان‌شناسی رفتاری (مانند تحقیقات «ریچارد وایزمن» و «آدم گرانت») نشان داده شده که تمرکز بر فعالیت‌های با بازده بالا، حس کارآمدی و انگیزش درونی را تقویت می‌کند و از فرسودگی ذهنی جلوگیری می‌نماید.

۳. قطب‌نمای ارزش‌ها (Values Compass)

در رویکرد درمانی (ACT) پذیرش و تعهد، ارزش‌ها به‌عنوان قطب‌نما معرفی می‌شوند. در این مدل، اولویت‌بندی واقعی یعنی تصمیم‌گیری بر اساس ارزش‌ها نه هیجانات لحظه‌ای. مثلاً اگر «یادگیری» ارزش اصلی توست، ممکن است تصمیم بگیری شب‌ها به‌جای تماشای شبکه‌های اجتماعی، مطالعه‌ی کوتاهی انجام دهی. یا اگر «آرامش» ارزش محوری‌ات باشد، ممکن است پروژه‌هایی را که فقط استرس می‌آورند کنار بگذاری، حتی اگر سود مالی داشته باشند.

روان‌شناسان می‌گویند وقتی تصمیم‌ها از ارزش‌ها سرچشمه می‌گیرند، رضایت روانی بیشتر و خستگی ذهنی کمتر می‌شود.

۴. تکنیک سه‌گانه‌ی روزانه (Rule of Three)

این روش ساده اما قدرتمند از روان‌شناسی شناختی می‌آید: مغز انسان توانایی تمرکز بر سه هدف مشخص در یک روز را دارد. به‌جای فهرست‌های طولانی، سه کار کلیدی انتخاب کن که بیشترین اثر را دارند. تحقیقات نشان می‌دهد افراد با این روش احساس پیشرفت، رضایت و کنترل بیشتری نسبت به زندگی دارند، زیرا ذهن درگیر «ناکامل بودن» لیست بلند کارها نمی‌شود.

نمونه عملی: اگر روز شلوغی داری، فقط سه مورد مهم را یادداشت کن: مثلاً تماس کاری، تمرین روزانه و یک گفت‌وگوی خانوادگی. وقتی همان سه کار انجام شوند، ذهن احساس کامل بودن می‌کند و انرژی برای ادامه روز باقی می‌ماند.

۵. اصل «نه گفتن آگاهانه»

«نه گفتن» یکی از مؤثرترین و درعین‌حال دشوارترین مهارت‌های روانی است. هر بله‌ای که به دیگران می‌گویی، درواقع «نه» گفتن به بخشی از خودت است — زمانت، تمرکزت یا آرامشت. روان‌شناسان می‌گویند دلیل اصلی ناتوانی در نه گفتن، ترس از طرد شدن است. اما هرچه بیشتر نه بگویی، مرزهای روانی‌ات قوی‌تر می‌شود و انرژی روانی‌ات حفظ می‌گردد.

برای تمرین، قبل از قبول هر درخواست از خودت بپرس:

  • آیا این کار با هدف من هماهنگ است؟
  • اگر انجامش ندهم، چه اتفاقی می‌افتد؟
  • اگر پاسخ دومی «تقریباً هیچ» است، احتمالاً وقتش است مودبانه نه بگویی.

اولویت‌بندی یعنی صادق بودن با خودت درباره‌ی منابع محدودت مانند زمان، انرژی و تمرکز. تو نمی‌توانی همه کارها را انجام دهی، اما می‌توانی چیزهای درست را انجام دهی. برای شروع:

  • هر هفته فقط یک هدف اصلی انتخاب کن.
  • هر روز سه اقدام مؤثر انجام بده.
  • شب از خودت بپرس: «آیا امروز انرژی‌ام را صرف چیزی کردم که با ارزش‌هایم هم‌راستا بود؟»

این سؤال ساده به مرور ذهن را آموزش می‌دهد تا به جای «مشغول بودن»، روی «مؤثر بودن» تمرکز کند.

اولویت‌بندی واقعی یعنی ساختن زندگی‌ای که در آن تصمیم‌ها تصادفی نیستند، بلکه بر اساس ارزش‌ها و آگاهی شکل می‌گیرند.
وقتی بدانی چه چیزی مهم‌تر است، دیگر لازم نیست با احساس گناه و فشار تصمیم بگیری.تو با انرژی ذهنی محدودت خردمندانه‌تر برخورد می‌کنی، و نتیجه آن آرامش، تمرکز و رضایت عمیق‌تر از زندگی است.

در نهایت، هر «نه» آگاهانه، درواقع «بله‌ای» است به چیزهایی که واقعاً برایت اهمیت دارند.